ارتباط ما با قطب های فرهنگی دنیا معاصر نامتقارن است
به گزارش پیوند تجارت، سرویس ادبیات خبرنگاران(ابینا): شاید بارها با این جمله کوتاه روبرو شده باشیم که ادبیات پویاست. در سال ها و دهه های گذشته با پیشرفت فناوری، توسعه صنعت چاپ، توسعه آموزش و یادگیری زبان های دوم و سوم پرکاربرد در سطح دنیا، اینترنت و پلتفرم ها، کتاب های صوتی و ... مخاطبان کتاب هر روز با گستره تازه ای از آثار دنیا آشنا می شوند؛ آثاری که گاه از زبانی دور در کشوری دور به دست دوستدارانش می رسد که در نتیجه آن بده وبستان های فرهنگی حاصل می گردد. اما آیا ما در این بده و بستان فرهنگی پیروز بوده ایم؟ آیا ما سهم مان را از بازارهای پررونق دنیای کتاب دریافت نموده ایم؟
سیدرضا حسینی، فارغ التحصیل رشته روانشناسی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی و مترجم آثاری همانند روزی مثل امروز، بازگشت، آنجا که جنگل و ستاره ها به هم می رسند، خاک آمریکا و آخرین چیزی که او به من گفت است که در نهمین گفت وگو از پرونده بایدها و نبایدهای جهانی شدن ادبیات ایران درباره لازمه های جهانی شدن آثار داخلی و فاکتورهای آثار پرفروش جهانی از او پرسیده ایم.
ترجمه های پیروز آثار ادبی از زبان های دیگر به انگلیسی اغلب چه ویژگی هایی دارند؟
کتاب هم مثل هر عنصر فرهنگی دیگر باید با گذر از موانع و سدهای فرهنگی راه خودش را به یک زبان و فرهنگ متفاوت باز کند. طبعا آثاری از عهده این کار برمی آیند که راحت تر بتوانند این موانع و سدها را پشت سر بگذارند و از آنها عبور نمایند. ترجمه را می توان نوعی مبادله یا نفوذ فرهنگی دانست و این مبادله یا نفوذ بیشتر در بین فرهنگ ها و زبان هایی اتفاق می افتد که نزدیکی یا قرابت بیشتری به یکدیگر داشته باشند؛ یعنی عواملی چون نزدیکی فرهنگی و نزدیکی جغرافیایی در اقبال مخاطب به آثار ترجمه شده نقش بسیار مهمی ایفا می نمایند و اساسا آثاری برای ترجمه انتخاب می شوند که بتوانند این سدها را بشنمایند. در این بین آثاری هم هستند که با بهره گیری از کهن الگوهای جهان شمول یا مضامین و موضوعاتی که در سراسر جهان مورد توجه مردم هستند، سد دوری فرهنگی و دوری جغرافیایی را می شنمایند. گاهی اوقات نیز یک تجربه تاریخی مشترک سدشکن شده و باعث می گردد آثاری راه خود را به یک فرهنگ و زبان دیگر باز نمایند که به چنین تجربه های تاریخی مشترکی پرداخته باشند. عامل بسیار مهم و تاثیرگذار دیگر نزدیکیِ ژانری است، یعنی ماهیت برخی ژانرها طوری است که به سادگی می توان آنها را بین فرهنگ های گوناگون به اشتراک گذاشت. برخی ژانرها مقبولیت عام و جهانی دارند و به راحتی می توانند از سدهای فرهنگی عبور نمایند و به زبان و فرهنگی دیگر راه یابند. بنابراین، به نظر می رسد پیروز ترین آثاری که از زبان های دیگر به زبان انگلیسی ترجمه و در سطح جهان بسیار پرفروش می شوند، آثاری هستند که به سبب قرابت فرهنگی مانند آثاری که از زبان های اروپایی به انگلیسی ترجمه شده اند، نزدیکی جغرافیایی از جمله آثار پیروز ادبیات آمریکای لاتین، نزدیکی ارزشی و ایدئولوژیک مانند انجیل یا مانیفست کمونیست، آثار مبتنی بر یک تجربه تاریخی مشترک مانند رمان هایی که درباره جنگ جهانی دوم نوشته شده اند و نزدیکی ژانری مثل انبوه رمان های جنایی، پلیسی، کارآگاهی و ژانر وحشت که در سرتاسر جهان مخاطبان بی شماری دارند، توانسته اند سدهای قدرتمند فرهنگی را بشنمایند.
با توجه به مبحث نزدیکی ژانری که به آن اشاره داشتید، کم بودن آثار تالیفی داخلی در حوزه ژانر چه نقشی در جهانی نشدن آثار ادبی ما دارد؟
نزدیکی ژانری می تواند در شکسته شدن موانع فرهنگی نقش بسیار مهمی ایفا نماید و مخاطبان متعلق به فرهنگ های بسیار دور تنها به سبب همین نزدیکی ژانری می توانند به یک درک مشترک برسند. ژانرهای پرطرفدار مثل ژانر علمی و تخیلی مخاطبان متعلق به فرهنگ های بسیار دور را به یکدیگر نزدیک می نمایند. ساختار و ویژگی های این ژانرها همه تباین ها و اختلافات فرهنگی را محو می نمایند. در بین بهترین آثار داستانی ما، جای رمان هایی در این ژانرها خالی است و در واقع به نظر می رسد آثار ادبی برتر معاصر ما وابسته به فرهنگ هستند و به شدت رنگ و بوی فرهنگ بومی و محلی ما را دارند. این مسئله باعث می گردد این آثار با وجود ارزش ادبی و مضمونی انکارناپذیرشان به راحتی نتوانند از سدها و موانع فرهنگی گذر نمایند و جهانی شوند.
آیا درک جهان امروز و قرار گرفتن در آماج رویدادهای بشری لازمه جهانی شدن یک نویسنده نیست؟
تجربه های مشترک باعث می گردد تا یک نویسنده بتواند به موضوعات و مضامینی بپردازد که تاثیر بسزایی در شکستن سدهای فرهنگی دارند. نویسنده با درک درست رویدادها و اتفاقاتی که کل جهان و همه جهانیان را تحت تاثیر قرار می دهند و با بیان اندیشه ها و تفکرات تازه در قالب آثاری که محمل مناسبی برای بیان آنها هستند، می تواند جایگاه خودش را از یک نویسنده بومی و محلی به یک نویسنده فراملی و جهانی ارتقا دهد.
الگوبرداری از آثار جهانی پیروز تا چه میزان می تواند در جهانی شدن کتاب های نویسندگان ایرانی راهگشا باشد؟
اگر منظور، تقلید از فرم یا وام گرفتن ایده و اندیشه نویسندگان مطرح جهانی است، این کار باعث نمی گردد یک نویسنده بومی و محلی جهانی گردد، چون مخاطب خیلی راحت می تواند کپی را از اصل تشخیص دهد و تا وقتی اصل باشد، به سراغ کپی نخواهد رفت. نویسندگان ما در صورتی در سطح جهان مطرح خواهند شد که از خودشان نوآوری نشان دهند، یعنی با درک درست رویدادهای جهانی و با پیش بینی مسیر آینده تحولات جهانی، اندیشه های نو و بکری را در قالب آثار ادبی خودشان مطرح نمایند.
ما از یک سو با نویسندگانی از سده های گذشته-همانند فردوسی و حافظ و سعدی- روبرو هستیم که به معروفیت جهانی دست یافتند و از سوی دیگر با ادبیات معاصر روبه رو هستیم که سهم بسیار اندکی از مخاطبان جهانی دارند. علت این فاصله را چه می دانید؟
قالب ادبی برتر و غالب ما در گذشته شعر بود و شاعران ما نه مقلد بودند و نه از جایی یا کسی الگو می گرفتند. موضوعاتی که این شاعران در قالب شعر بیان می کردند حتی امروز هم دغدغه بسیاری از اندیشمندان سرتاسر جهان است. گذشتگان ما خودشان هم صاحب اندیشه بودند، هم صاحب فرم، اما اکنون ما اندیشه و فرم را عمدتا از فرهن گ های دیگر وام می گیریم. البته کشورها و جوامع مختلف به لحاظ فرهنگی به یکدیگر وابستگی متقابل دارند، به این معنی که همه جوامع و حوزه های فرهنگی از یکدیگر وام می گیرند و به یکدیگر وام می دهند. این وابستگی متقابل گاه متقارن است، یعنی دو جامعه و حوزه فرهنگی به یک میزان بده و بستان دارند و گاه این وابستگی متقابل نامتقارن می گردد و یک کشور و حوزه فرهنگی بیشتر واردنماینده می گردد تا صادرنماینده. اکنون ارتباط ما با کشورهایی که قطب های فرهنگی جهان معاصر هستند به شدت نامتقارن شده است و ما بیشتر محصولات فرهنگی آنها، از جمله کتاب هایشان، را وارد می کنیم و متاسفانه چون حرف تازه و نویی نداریم، محصول دندان گیری هم نداریم تا به کشورهایی صادر کنیم که خودشان صادرنماینده ایده و فرم هستند.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران